قبل از عملیات کربلای 4، در حوزه ی علمیه ی قم درس می خواندم. یک روز علی عابدینی فرمانده ی گردان تلفن کرد و پس از سلام و احوال پرسی گفت:«روحانی نداریم و گردان بدون روحانی مثل ماشین بدون فرمان است.خودت را برسان.»آدرس را داد. همان روز حرکت کردم.غروب روز بعد به محل استقرار گردان رسیدم. علی عابدینی به استقبالم آمد.پرسید: «شیخ سوغاتی چه آوردی؟»گفتم: «سوغاتی ما حدیث و روایت است.»گفت: «بهترین سوغاتی همین است.»بعد از نماز مغرب و عشا حدیثی خواندم و گفتم:«فکر نکنید غواص شده اید، شیطان به شما کاری ندارد. شیطان دست بردار نیست. سراغ رزمنده می آید. سراغ غواص می آید. شیطان به این جا می آید. به مقر گردان 410 می آید و...»شهید علی صادقی بلند شد. گمان کردم سوالی دارد. همه ساکت بودند. گفت: «نمی خواهد خودت را به زحمت بیندازی و استدلال کنی که شیطان به اینجا می آید. ما همه می دانیم که می آید.»پرسیدم از کجا می دانید؟گفت: «چون تو اینجا را پیدا کردی و آمدی. پس شیطان هم پیدا می کند و می آید.»صدای خنده ی بچه ها به هوا رفت.
راوی: حجه الاسلام دکتر محمد حسین جلالی روحانی گردان 410 غواص حضرت رسول (ص )
پی نوشت: سردارشهید علی صادقی نفرسوم از سمت راست حجه الاسلام دکتر جلالی نفر ششم از سمت راست
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.
